خدا جون سلام 

هنوز نتونستم اون موبایل لعنتی رو ترک کنم ولی ازت ممنونم که ذهنمو حداقل از بابت رمان یکم راحت کردی ولی هنوز نگران اون بچه شیرم جوری رومان می خونم که انگار واقعیه ! نوینده اش بد نیست خوبه و قلم خوبی داره ولی یکم اون جاهاش زیادی لفت میداد و دختره هم ... نمیدونم شاید من زیادی باهاش فاصله دارم که اصلا با روحیاتش انس نمی گیرم!

خدایا بزار برم سر اصل مطلب 

چرا یهو اینجوری شد چرا باهام قهر کرد چرا دیگه نگام نمی کنه خدایا من که نمی دونستم اینجوری میشه و با یک حرف من اینجوری بهم میریزه پدر خدایا احساس می کنم می خواد برم ازش عذر خواهی کنم ولی به نظر خودم کار اشتباهی نکردم ولی نمیدونم شاید کارم فوضولی بود ای کاش این دهن اینقدر همه جا باز نشه

وای خداجون الان باهام حرف زد ، آروم بود اما معلومه هنوز دلخوره...

خدایا یه دعا دارم دهن من همیشه به موقع و به جا باز بشه و حرفی نزنم که باعث رنجش کسی بشه ازت خواهش می کنم

لااقل این ذهن سرتق ه نمی تونی رامش کنی حداقل زبونتو رام کن!